در روزهای آخر اسفند ، بنفشه های مهاجر زیباست .
در نیم روز روشن اسفند وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد در شمیم اطلس بهاران ، با ریشه و خاک ، میهن سیارشان ، در گوشهٌ خیابان می آورند ، جوی هزار زمزمه در گوشم میجوشد ، میجوشد ، ای کاش ، ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها در جعبه های کوچک خاکی ، یک روز میتوانست با خود ببرد به هر جا که میخواست ، در روشنای باران ، در آفتاب پاک .
خانومها ، آقایان سال 138۷ ، بهار 138۷ از سوی خودم به شما عزیزان تبریک میگویم و امیدوارم بهار نو ، بهار سربلندی ، بهار سلامتی برای همه شما عزیزان در هر کجایی از جهان که هستید ، باشه و کبوتر صــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلح ، کبوتر آزادی بر سینه گستردهٌ وطنمان و جهان در آسمان آبی پــــــــــــــــــــــــــــــــــــروازی بلند داشته باشه .
دوستان عزیزم سلام
امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد .
من این ماه با موجود نازنینی آشنا شدم که اگر خدا بخواهد و چشم و گوش شیطان کر میخواهم با او ازدواج کنم .
امیدوارم که در این مسئولیت خطیری که به دوشم گذاشته میشود سر بلند بیرون بیایم .
از خدا میخواهم که نتنها من که همه مردان با غیرت سرزمین سبزمان هیچگاه شرمنده خانواده هایمان نشویم .