یه موجود نازنین

((انها که رفتند کاری حسینی کردند و ما بیچارگان که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم))

یه موجود نازنین

((انها که رفتند کاری حسینی کردند و ما بیچارگان که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم))

نقشه جغرافیائی دوزخ فرضی دانته

در زمان دانته شهر بیت المقدس که عیسی در آن به شهادت

رسید بلندترین تقطه کره ارض و <<گنگ>> در هندوستان منتها حد شرقی آن

و <<سویلا>> در اسپانیا منتها حد غربی آن تصور میشد و دوزخ طبق عقاید

قدیمی اساطیری یونان و روم در زیرزمین قرار داشت .دوزخ دانته با 9 طبقه به شکل

مخروط عظیمی است که قاعده آن به سمت محیط زمین و راس آن متقابلا در مرکز

زمین قرار دارد و بنا به مخروطی بودن از قطر طبقات کم شده تا به نهمین

طبقه که میرسیم که جایگاه شیطان است .در تقطه مقابل بیت المقدس در آن

سوی کره زمین جزیره و کوه عظیم برزخ قرار دارد که من در نامه بعدی به چند و

چون این محیط می پردازم . مطلب تا اینجا بماند که برزخ در انتها به بهشت زمینی

منتهی میشود . این دوزخ و برزخ و بهشت در حقیقت مراحل مختلفی از تحول بشرند

که از گناهکاری به پشیمانی و از فراموشی گناه به صفای روح میرسند!

طبقات دوزخ

طبقه مقدماتی دوزخ : ابن وقتها

این طبقه طبقه ای است که ارواح آن که تعدادشان به مراتب

زیاد هم هست کمتر از بقیه طبقات زجر می کشند. این افراد ابن وقتها

یا همان ضغیف النفس ها هستند که در زندگی نه خوب بودند نه بد فقط گلیم خود

را از آب بیرون کشیده و خود را پائیده اند و بنا به قانون کلی (( تاوان)) که قانون اصلی

دانته است نه در بهشت به سر میبرند و نه در دوزخ واقعی چون به قول خودمون به دسته

حزب باد معروف بودند و چون در زندگی ثبات نداشتند اینجا هم باید در سرگردانی به

سر ببرند و همش در حرکت باشند این نکته را اضافه کنم که تاریکی یکی از صفات این

طبقه مقدماتی است و دلیلش هم واضحه ...!

طبقه اول : اعراف (بزرگان دوران کهن)

این طبقه در زیر طبقه مقدماتی قرار دارد و مخصوص کسانی است که به

دلیل مسیحی نبودن از راه یافتن به بهشت بازماندند( یادمون باشه که این مسیحی

بودن را مجاز از بی مذهب بودن بگیریم چون دانته استدلال های خودش رو عنوان

کرده )و مجازات آنها محرومیت از امید است آن هم تا ابد.بسیاری از بزرگان

همچون همر ،لوکانو، ابوعلی سینا ، افلاطون،ارسطو و سقراط در اینجا به سر

میبرند و یک ایرنی بزرگ دیگر همچون صلاح الدین ایوبی در بین آنها دیدی میشود

این بزرگان در حصاری که در تا ریکی ظلمت با نور کمی روشن شده قرار دارند که

البته این را میتوان در حقیقت فروغ عقل و استدلال آنها شمرد که باعث میشود

پیش پای انسان را روشن کند اما به پای نور خورسید که همان فیض ربانی است نمیرسد.

نام این طبقه را ltmbo مینامند و طبقه مقذماتی Limbusنامیده میشود.

طبقه دوم دوزخ : شهوت پرستان

از این طبقه دوزخ واقعی شروع میشود در اینجا میخوام در مورد پاسدار اصلی جهنم کمی

صحبت کنم اسم این شخصیت << مینوس>> است که وظیفه سبک و سنگین

کردن گناهان را به عهده دارد و به سبب گناهان انسان ها را به طبقا ت جهنم

میفرستد.افرادی مه در این طبقه قرار دارند در میان طوفانی ابدی گرفتار هستند

چون در برار طوفان شهوت نتوانستند پایداری کنند و فضائی مه در آن به سر

میبرند ظلمانی ایت این هم دلیلش واضحه چون در دنیا چشم خودشون را به روی

روشنی عقل و فروغ الهی بستند. از شهوترانان میتوان افرادی چون سمیرامیس و

کلئو پاترا ماجرای شاعرانه و دلپذیر << فرانچسکای ریمینی >> را نام برد که من

اگه فرصت شد داستانش رو براتو ن مینویسم .

طبقه سوم دوزخ :شکم پرستان

این طبقه مخصوص افرادی است که اساس زندکی خود را بر روی خوردن محض متمرکز

مردند و از توجه به صفات معنئی زندگی باز ماندند و از استفاده از سایر استعداد ها که

درونسان بوده سودی نبردند به این ترتیب که آنها لذت زندگی را فقط دی خوردن و

آشامیدن میدانند و در حقیقت دستکاهی برای تولید فضولات بودندو به موجب قانون

کلی تاوان و معارضه به مثل محکوم هستند مه در معزض برف و بارانی آلوده باشند

و درون منجلابی متعفن که مظهر این فضولات است بسر برند و سگ درنده ای که

که مظهر طبایع اکول است شکن های ایشان زا با چنگ و دندان بدرد.

طبقه چهارم دوزخ : خسیسان و مسرفین

این طبقه مخصوص یک دشته دیگر از افرادی است مه اسیر هوای نفسانی

شذنذ و آن بندگی دینارو درهم کردن است.این افراد در دو

قطب مخالف هم به سر میبرند یعنی افرادی که رو به سوی خساست و لئامت آوردند و

دسته مقابل که جزو اسرافکاران و مبذرین هستند. هر ذو از تعادلی که در زندگی بوده

دور افتادند و به خاطر پول از توجه به آنچه که انسان را به کمال واقعی میرساند غافل

ماندند.این طبقه به 2 نیم کره تقسن شده که این ذو قطب را که وزنه ای به پا دارند

از هم جدا میکند و آنها به سرعت در حال حرکتند و هنگامی که به ذو تقطه ای که این

دو نیم دایره به هم تلاقی دارد سخت به یکدیگر بر میخورند و سپس ناسزاگویان از

یکدیگر جدا میشوند تا در نقطه بعدی به هم برخورد کنند این اصطکاک و ناسزا به

دلیل اختلاف نطری است که با هم دارند و نسبت به هم هیچ رجحان (برتری) ندارند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد