یه موجود نازنین

((انها که رفتند کاری حسینی کردند و ما بیچارگان که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم))

یه موجود نازنین

((انها که رفتند کاری حسینی کردند و ما بیچارگان که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم))

شــش تـایی ( قسمت ششم )

قسمت ششم :

 

 حجازی گفت با رایکوف دعوا کردم ؟

 یکی از یاران نیمکت نشین آن روز استقلال هم از تراژدی شکست ، حرف هایی دارد که تنها چند کلامی از آن ها را بدین شرط که نامی از او برده نشود برایمان میگوید :< حجازی سر 50 هزار تومان پول با تیمسار دعوا راه انداخت . آن ها هم جریمه اش کردند و روی نیمکت نشاندنش . او خودش یکی از مقصرین بود که با قهرش تیم را به هم ریخت > چرا ؟ این سوالی بود که راوی برایش دلیل قانع کننده ای دارد < رایکوف عادت داشت از یک هفته قبل ، تیم را با آرنج اصلی تمرین میداد رشیدی هم چون در ترکیب نبود ، انگیزه نداشت . شب قبل از بازی همانگار تا صبح نخوابیده بود و درون دروازه گل های بدی خورد . گل ایرج سلیمانی یا گل کلانی روی اشتباه های فاحش منصور به ثمر رسید . توپ هایی که اگر او در روز اوجش بود با پا آن ها را بر میگرداند . زمانی هم که حجازی رفت توی زمین گرم نبود . او دو گل از پشت 18 قدم خورد . گل هایی که کمتر پیش می آمد بخورد >
بین دو نیمه اوضاع در رختکن استقلال حسابی خراب بود < رایکوف به بچه ها فحش میداد و فریاد میکرد او هم حق داشت چون ما هیچ شباهتی به تیم همیشگی نداشتیم .البته تیمی که شب قبل از بازی پنج یار اصلی اش تا صبح به خوشگذرانی رفته بودند نمیتوانست بهتر از این بازی کند > و اما التفاقات پس از بازی و ماجرای الله وردی ، < تیمسار به الله وردی گیر داد او هم حاضر جوابی کرد ، خسروانی هم جلوی جمع یقه اش را گرفت و از باشگاه انداختش بیرون >

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد