سلام به همه دوستان عزیز .
الان ساعت یه چیزی حدود دو نیمه شبه ؛ شب سال نو .
یه جورایی سال داره تموم میشه و حیفم اومد که برای این شب چیزی ننویسم .
یه جایی خوندم که میشه برای شب سال نو آرزو کرد .
یه جورایی مثل دختر کبریت فروش که قشنگ ترین داستانی بود که توی عمرم خواندم .
بهر حال آرزوی من اینه .....................
بی خیال براتون مینویسم من امسال با دختر خانومی آشنا شدم که فکر میکنم زندگی ؛ عشق به آینده ؛خوشبختی و..... همگی در وجود این دختر خلاصه شده .
برای رسیدن به او همه کاری میکنم .
شاید مسخره باشه ولی الان خیلی دلتنگ او شدم و دوست دارم خوابشو ببینم .
برای امشب آرزو میکنم :
« ای خدای بزرگ ؛ ای کسی که از تمام گناهان من خبر داری و این من بودم که به امید و کرم لطف تو گنهکار شدم تو رو به حق خانوم حضرت زهرا منو به این دختر که هم اسم ناموس تو برسون و هیچگاه این اجازه رو نده که شرمنده اش بشم .
خدایا شاید این آرزوی بزرگی بود که توی تمام زندگی بی ارزشم دارم ؛ خدایا اینو هم میدونم که گناهانم زیاده و توی نمازم حضور قلب ندارم ولی اینو میدونم که لطف و مرام تو از همه اینهایی که نام بردم و تو ازش خبر داری بیشتره .
خدایا امیدم و امید همه به تو است به تو یی که هیچ رقیبی ؛ شریکی و همتایی نداریی .
آمین
« ای کاش تنها گل زندگیم من هم این آرزو را میخواند »